دلمشغولی های من
آخرین باری که شنیدمت گفتی که درگیری... هم با خودت و هم با دیگران... آه... یادم رفت...اما.... فرقی نمی کند که اول نامه سلام باشد یا خداحافظ. وقتی هیچکدام برایت مهم نیست... می خواستم بی خبر نباشی: بعضی ها عجیب سرزنشم می کنند که هر چه تو سنگ می زنی من بیشتر می مانم... از آخرین باری که شنیدمت می گفتم : وقتی که میدانی دلی تا انتها در گرگ و میش وسوسه ی داشتنت ، مثل بادبادکی گره خورده به درخت گیر ، کرده است ، تو چرا درگیری ؟! دخالت نیست !!! جسارت است !!! اما شاید هم این بهانه های چکه چکه ، محض خاطر این است که من لیاقتت را ندارم !!! بگذریم.... دارم چیزهایی را برای خودم تکرار می کنم که تا بحال نشنیده ام ! دیگر ... دیگر هیچ ملالی نیست جز : نداشتنت ، نخواستنت ، باختنت ، رفتنت ، نماندنت ، با او و هزاران اوی دیگر ، بودنت ، بدون مکث پاسخ تلخ دادنت .... و عشقی نیست جز عشق به رویای خیس مسیح بودنت... و خیال همیشه روشنت... آن روزها بی تاب بودم... بی تاب تلاقی چشمها... و تو چقدر شبیه شگفتی های من بودی وقتی که معمایی را کشف میکردم ... هنوز لذت این کشف زیر پوست دانسته هایم جاریست.... و حال بعد از آن همه سوز ، بعد از آن همه شب و روز ، من و دل روبروی هم نشسته ایم و من از خود می پرسم : چرا وسوسه شدم ؟! به کدامین دانه به دام شدم ؟! چرا از اوج آسمان و کهکشان ، به زمین زمینیان آمده ام ؟! چرا دل دادم ؟! چرا دل از جای بر کندم ؟! باور می کنی ؟ خسته ام ! خسته از تحلیل های پوچ ! از چراهای بی جواب ... از دلایل مکرر و بی حساب!!! از بازی نیک و بد روزهای تنهایی ... شبهای تیره ی بی فردایی... خسته ام ... خسته از اینکه هر روز در اندیشه ی مهار و سرکوب شیطان درونم باشم... از اینکه در جشن شیطان ستیزی ام ، آنقدر سرگرم پایکوبی شوم که شیطان هم در قهقهه ی نادانی ام به اوج زذالتش مفتخر گردد!!! بیزارم ... بیزارم از این همه علامت سئوال ... از این همه خط فاصله که بین رگهایم و افکارم ، نشانه می گذارد... از اینکه باید هر روز دلم را ، دل کوچکم را ، پای میز محاکمه ی عقل ، بنشانم و این میوه های ممنوعه را به خورد منطقش دهم ... می بینی ؟ سرکش شده ام ... رمیده ام ... از تو ، از خویش ، از حوادث آبستن پیشاپیش!!! دست و پای نیازم را می شکنم ... سر آرزوهایم را زیر آب می کنم ... عاشقانه هایم کبود می شوند.... می میرند.... عشق از من دیه می گیرد ، تو اما ، بیمه ی شخص ثالث می شوی... حالا میدانم ... میدانم که خواهند گذشت سالهای بلند من ، بی تو !!! چه تلخ فریب خود را خوردیم ما که از همان ابتدا در انتها به گل نشسته بودیم ... و حال این منم : کلاغ پیر و عقیم قصه ها .... در کنج لانه ای که هرگز به آن نرسیدم : خیال می بافم ... گمان می پرورم ... رویا می بینم ... درگیرم ... در گیر شعارهای دروغین این دیار که : هر زخم دلی از ناشکری ست ، که هر خواستنی زیاده خواهی ، هر لذتی گناه ، و هر دوست داشتن ، هوس !!! این دیار تحفه ای نیست که دلشادم کند.. پیشکش !!!
خدای خوب من سلام ... خدایاچند تا از ما تو رو دوست خودمون می دونیم ... خدا جون کمکمون کن همه بتونیم یک دوست برای تو باشیم. انشاالله
اینم یه شعر زیبای در مورد مولا علی از مرحوم آقاسی:
شکرت صدهزار مرتبه شکرت...
پس از کلی انتظار بالاخره باران رحمتت رو برسر بندگانت فرود آوردی...
خدایا آیا راضی بودی ...
چند تا ازبندگانت شکرگزار بودند؟
دوست.....
دوست یعنی چی؟
واقعا نمی دونم...
خوش به حال اونایی که تو رو دوست خودشون می دونند...
و خوشا به حال اونایی که تو اونها رو دوست خودت می دونی...
رمضان هر سال و به ویژه شبهای قدر، فرصتی است که مردم ما تجدید خاطره از علی(ع) میکنند و با برگزاری مراسم عزاداری، به نکوداشت و تعظیم خاطره آن امام همام میپردازند و شاید تقارن ضربت خوردن و شهادت آن حضرت با دو شب از شبهای احتمالی قدر، تصادفی نباشد و فرصتی باشد که در قدر و اندازه علی(ع) نیز تفکری مجدد شود.
به نظر میرسد مسئله شهادت علی(ع) مسئله کهنهای نباشد؛ یعنی موضوع شهادت علی(ع)، موضوعی استمراری است که این راه، هر ساله تعدادی شهید و قربانی دارد و ما با بزرگداشت یاد علی(ع) و حتی امام حسین(ع) به صورت نمادین، در حقیقت به بزرگداشت همه کسانی میپردازیم که شهید این راه هستند. حال پرسش کلیدی که در این جا مطرح است، اینکه آیا اگر علی(ع) با این مشخصات در دورانهای بعدی و به ویژه دوران امروز ما میزیست، سرنوشتی غیر از شهادت پیدا میکرد؟ یعنی آیا در محراب مسجد کوفه، علی(ع) بود که به خاک و خون کشیده شد یا علی(ع) کسی بود که وی را به جرم پاسداری و عدالت کشتند؟ به نظر میرسد که علی(ع) تقاص عدالت بیمثل و مانند خویش را پس داد، همانگونه که حسین(ع) تقاص ظلمناپذیری خویش را. البته این مطلب میتواند طرح بحث یک موضوع علمی و تحقیقی باشد که باید صاحبنظران و شیعیان راستین و واقعی علی(ع) آن را مورد تدقیق و موشکافی قرار دهند.
در این نوشتار، سعی شده است به شرایط و مؤلفههایی که باعث شهادت علی(ع) در زمان صدر اسلام اشاره شود و به مطالعه تطبیقی این شرایط با وضعیت موجود جامعه پرداخته شود. اگر علی(ع) را وجود مقدسی بدانیم که به کین عدالتخواهی کشته شد، امروز نیز این راه و قافله کشتههایی نخواهد داشت که به کین عدالت شهید شوند؟ به دیگر سخن آنکه شاید کمی تلخ بنمایاند؛ رفتار جامعه امروز ما با جامعه آن روز کوفه و مدینه و شام تفاوت جدی خواهد داشت یا نه و آیا همان الگو، امروز نیز الگوی عدالتستیزان خواهد بود؟
علی(ع) در زمان حکومت خویش با چند دسته دوست و دشمن که سرانجام همگی به دشمن تبدیل شدند روبهرو بود:
1ـ سابقون: شاید بتوان از این دسته به افرادی مانند «طلحه» و «زبیر» اشاره کرد؛ یعنی نسلی که انقلاب رسول گرامی اسلام را درک کرده بودند و در آن زمان، جزو صحابه و به اصطلاح افراد نزدیک به رسولالله(ص) شمرده میشدند، اما بعدها در حکومت عثمان به همین بهانه، امتیازات ویژهای گرفته و زمانی که امام علی(ع) مانع آن شد، برآشوبیدند. در جامعه امروز ما نیز این گروه همواره وجود داشته و دارند. در مدل تطبیقی، افرادی هستند که در زمان حضرت امام(ره) در مصادر درجه یک حکومتی بودند و برای خود امتیازاتی متفاوت از مردم قائلند.
2ـ مسئولان حکومتهای سابق: علی(ع) پس از رسولالله(ص) با سه حکومت روبهرو شد؛ گروهی از مسئولان این حکومتها و به ویژه استانداران آنها در گروه افرادی بودند که علی(ع)، همواره مورد آزار و اذیت این گروه قرار داشت. نماد بارز این گروه، معاویه بود که در زمان عمر و عثمان، متولی حکومت شام ـ که از مرزهای اسلامی به شمار میرفت ـ بود. در جامعه امروز ما نیز این گروهها و افراد هستند.
3ـ معترضین: عملکرد جامعه اسلامی پس از رسولالله(ص) و در سه حکومتی که بر سر کار آمده بودند، منجر به تشکیل طبقهای از سرمایهداران و ثروتمندان شده بود. اندوختن ثروت از راههای نامشروع و با استفاده از رانتهای حکومتی از مشخصات بارز این گروه بود. وجود این گروه در جامعه امروزی ما به خوبی پیداست و نیاز به کمترین استدلالی ندارد.
4ـ متحجران و افرادی که توسعه فکری پیدا نکرده بودند و به قشر و ظاهر و پوسته دین متمسک میشدند و با تفسیر نادرست آیات قرآن، به زعم خویش، از علی(ع) در دریافت پیشی گرفته بودند. این گروه که نماد بارز آن، «خوارج» بودند، پس از دشمنیهای فراوان، سرانجام به قتل علی(ع) مبادرت ورزیدند و فرق عدالت را در شب نوزدهم رمضان و در محراب مبارزه با ظلم و بیعدالتی، شکافتند.
5ـ عامه مردم: عامه مردم معمولا تحت تأثیر طبقه نخبگان جامعه قرار میگیرند و به نوعی، رفتاری تبعیتآمیز دارند. این گروه بسیار بزرگ جامعه به خودی خود، نه تنها بد نیستند، بلکه در شرایط معمولی و عادی، طالب عدالت نیز هستند، اما به تجربه ثابت شده است که عامه مردم، عدالت را تا آنجا میپذیرند که حق ایشان را از دیگران بستاند و آنگاه که از ناحیه عدالت ضرری متوجه خود آنان بشود، روی خوش به آن نشان نمیدهند و آن را افراطیگری میشمارند؛ بیدلیل نیست که در جامعهای، رهبر و امام مسلمین و خلیفه آنان را میکشند و آب از آب تکان نمیخورد. به دیگر سخن، شاید عامه مردم نیز به نوعی توان پرداخت هزینههای عدالت علی(ع) که با هیچ کس حتی فرزندان خویش مسامحه نمیکرد و دست یاران خویش را که کوتاهی در امر دین ورزیده بود، قطع میکرد، نداشتند. گلهها و شکایتهای متعددی که علی(ع) از مردم جامعه میکند به خوبی ترسیمکننده این شرایط است.
حاصل سخن آنکه علی(ع) حتی اگر در جامعه امروز ما زندگی میکرد، چه بسا سرنوشتی جز سرنوشت غمانگیز صدر اسلام نداشت. بسیار سادهاندیشی و ناپختگی خواهد بود اگر گمان کنیم که جامعه علی(ع) افرادی بیدین و ناآشنا با مبانی دینی و دستورهای شرع مقدس بوده باشند. برعکس، در آن جامعه، افراد بسیار بزرگ و صحابه رسولالله(ص) بودند که حتی در یک دوران تحت تربیت انسانساز رسولالله(ص) به طور مستقیم قرار گرفته بودند. در آن جامعه «سیفالاسلام»ها داشتیم؛ کسانی که در گسترش اسلام و در جهادهای فراوانی بعضا همرکاب حسنین(ع) شرکت کرده بودند و بیشترین سهم را در گسترش تصرفات اسلامی داشتند؛ اما بر خلاف بسیجیهای گمنام و بیادعای جامعه، خود را مستحق امتیازات ویژه و مال و منال و پست و مقام متفاوت از مردم میدانستند و طبعا عدالتخواهی علی(ع) آنچنان دقیق و شفاف بود که هیچگونه اضافهخواهی را به هیچ دلیل نمیپذیرفت. آری، اگر دقت کنیم، خواهیم دید که امروز نیز جامعه ما به همان دلایل، تاب عدالت علوی و جامعه موعود مهدوی(عج) را ندارد و شاید برترین دلیل غیبت مهدی(عج) که بنا به روایات امامان معصوم، عدالت علوی را کاملا در جامعه برقرار میکند، همین باشد.
اللهم عجل فرجهای که هر دم دم ز حیدر میزنی
شاهد اقبال در آغوش کیست
کیسه نان و رطب بر دوش کیست
کیست آن کس کز علی یادی کند
بر یتیمان من امدادی کند
دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه های سرد را
ای جوانمردان جوانمردی چه شد
شیوه رندی و شبگردی چه شد
شیعگی تنها نماز و روزه نیست
آب تنها در میان کوزه نیست
کاسه را پر کن ز آب معرفت
تا درو جوشد شراب معرفت
باده مما رزقناهم بنوش
ینفقون بنوش و در انفاق کوش
هم بنوش و هم بنوشان زین سبو
لن تنالو البر حتی تنفقوا
جستجویی کن سبوی باده را
شستشویی کن به می سجاده را
ای مسلمان زاده بعد از هر اذان
رکعتی تنهی عن الفحشا بخوان
گر نمازت ناهی از منکر شود
از اذانت گوش شیطان کر شود
هر سحر دست نیایش باز کن
بیخود از خود تا خدا پرواز کن
لیس لالانسان الا ما سعی
:قالبساز: :بهاربیست: |