سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلمشغولی های من

اگر نبودم به جایم بنویس... نفس بکش ... عاشق باش...

اگر نیامدم به جایم بمان... بخوان ... ناگفته ها را تو بدان!!!

از حسرت نگفتن این رازها دلم می لرزد... پرده برداشتن از رازی که آزارم میدهد به جنونم

می کشاند... " کاش از من ، ترانه ای  ، شعری ، باقی بماند  تا همچنان که تو آنها را

می خوانی در آنها بمانی : جاودانه و همیشه !!! "

امشب آسمان از ستاره لبریز است و من از ترانه...

صدایت را می شنوم که در گوش دلم زمزمه می کنی :

" دستت را به من بده ... رازت را به من بگو !!! "  پیش از آنکه دیر شود ، پیش از آنکه

زمان ، زمانه ی با هم بودنمان را در خود ببلعد... تا اکنون هایمان زود است حرفی بزن!!!

و من زمزمه می کنم ، زیر لب ... آرام و آهسته :

برای زود بودن ، مدتهاست که دیر شده است... حالا به قول گذشته های تو :

روزی اگر نبودم ، تنها آرزوی ساده ام این است :

زیر لب بگویی :

                           یادش بخیر....


نوشته شده در پنج شنبه 87/7/25ساعت 11:18 عصر توسط ققنوس نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ