دلمشغولی های من
یا فتاح دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائمآ یکسان نباشد حال دوران غم مخور سلام دوستان و همرهان عزیز این پست من کمی متفاوت با مطالب قبلی می باشد. دلیل آن هم همراهی همسرم برای انتخاب موضوع می باشد.
اینچنین یوسف را در آن سرزمین مکانت دادیم.هر جا که می خواست جای میگرفت.رحمت خود را به هر کس که بخواهیم ارزانی می داریم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم. آیه 56 سوره یوسف در داستان هایشان خردمندان را عبرتی است.این داستانی بر ساخته نیست ،بلکه تصدیق سخن پیشینیان و تفصیل هر چیزی است و برای آنها که ایمان آورده اند،هدایت و رحمت است.آیه 111سوره یوسف خداوندا!! زلیخا نیستم. که حرمت نداشته باشم. که پرده عصمت را بدرم و یوسفی را که دوست دارم به درد زندان بیازمایم.! خداوندا!! یوسف شریف خیالم را از تو می خواهم و عشقم و نیازم را و دل نوشته هایم را به تو می سپارم. می دانم که می بینی مرا می شنوی صدای ناله هایم را سحر گاه که از ته دل می خوانم تو را و می دانم آن گونه که پیراهن یوسف دیده ی نا بینای پدر را بینا کرد. می دانم پیراهن یوسف من نیز به فرمان تو با بشارت بشیر دیده انتظارم را به وصل روشن می کند. و می توانم به کسانی که شنیدن بوی یوسف را به سخره گرفتند. به آنها که به وصالمان ایمان ندارند. بگویم مگر نگفتم از فضل و رحمت پروردگار چیزی می دانم که شما نمی دانید. گفت: جز این نیست که شرح اندوه خویش تنها با خدا می گویم. زیرا آنچه من از خدا می دانم ، شما نمی دانید. آیه 86 سوره یوسف هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مــخـــور حـال مـا در فـرقت جـانـان و ابـرام رقـــیــــب جمله می دانــد خدای حا ل گردان غم مخــور
:قالبساز: :بهاربیست: |