مطلبي که در مورد جلباب نوشته بوديد جالب بود. فکر مي کنم جلباب همان ملحفه باشد اما در مورد سياه بودنش اطمينان ندارم. چرا که اصولا محققان لباس و پوشاک مي گويند که رنگ سياه بعد از ظهور عباسي ها رواج پيدا کرده. اين راهم مي دانيم که در ايران چادر سياه تا قبل از تصرف تبريز به دست عثماني ها وجود نداشته.عثماني ها وقتي که تبريز را تصرف مي کنند از آن جا که سني بوده اند ودنباله روي عباسي ها،به زنان دستور مي دهند که چادر سياه را به جاي چادرهاي معمولي شان بپوشند. قاجاريه هم ساکن تبريز بودند وبعد از ورودشان به تهران اين رسم چادر مشکي راباخودشان آوردند.در واقع دفاع از چادر مشکي گفتن اين است که سني هابيشتر از شيعه هابه حجاب اهتمام دارند و همين الان هم مي بينيم که وهابي ها به حجاب و در پرده بودن زن خيلي تأکيد دارند.
علاوه بر اين، من متوجه شدم که آيه جلباب آيه پوشش نيست و آيه پوشش همان آيه اي است که کلمه خمرهن در آن آمده است و ائمه هم براي تعيين ميزان شرعي پوشش از همين آيه اخير استفاده کرده اندو عبارت "و لا يظهرن زينتهن الا ما ظهر منها " که در اين آيه آمده است را به معني گردي صورت و دو دست معني کرده اندو در مورد جلباب ائمه چيزي که حد حجاب را تعيين کند نگفته اند.به عبارت ديگر همان طور که در آيه جلباب آمده است،جلباب يک نوع حجاب اضافه و مستحب است و من هم به دليل تنفري که از رنگ سياه داشتم و اين که نمي توانستم کيف و وسائلم را با آن حفظ کنم،چادر را کنار گذاشتم.واقعا اگر قرار باشد وضع شهرهاي کشور مثل قم شودفاجعه است. همه درقم چادر سياه مي پوشندورنگ دلهاوصورت اين شهر سياه است امامردان قم همه جادنبال زنان هستند با پاي پياده زنان را تعقيب مي کنند و يا باماشين برايشان بوق مي زنند. وضعيت قم نشان مي دهد که حجاب مستحبي بايد اختياري باشد تا زن سالم از زن روسپي تشخيص داده شود و مرد فاسد بي جهت به دنبال زن سالم نرود.منظور خدا ازاين که جلباب هايتان را به خودتان نزديک کنيدتا شناخته شويد هم همين است.يعني زن سالم از زن روسپي شناخته شودکه با اجباري شدن آن در عرف ديگرحتي زن روسپي هم مجبور است با آن در قم رفت وآمدکند که اين کار ظلم و توهين به زنان سالم است